چند عکس قدیمی از شهر زاویه
دوشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۲۱ ب.ظ
سلام، از اینکه مطالب جدیدم کم شده به بزرگواری خودتون ببخشید. از یه طرف مراسم های عروسی شروع شده ، از یه طرف ایام دهه فجر نزدیک است و برنامه های کاری زیاد شده ، از یه طرف فصل امتحاناته ، از یه طرف بچه ها شلوغ میکنن ، از یه طرف میگن زمین کج شده و و و ...
عکس و فیلم هایی دارم که حیفم میاد بزارم تو وبلاگ! آخه دیدم همشهریان محترم بسیار عالی دانلود میکنن. دنبال یه راهی هستم تا جلوی این دانلود رو بگیرم، هرکی بتونه یه راه خوب برام معرفی کنه یه جایزه خوب داره.
یه چیز دیگه ای که هست از همشهریان محترم درخواست همکاری بیشتر را دارم، تاکنون عده ای به من گفتند عکسهای قدیمی یا فیلمی برای پخش داریم و میاریم ولی نیاوردند. لطفا در این زمینه کمک کنید. یک موضوع جدید به پیشنهاد یکی از بازدیدکنندگان محترم اضافه کردم با موضوع چهره های درخشان زاویه که امیدم فقط به شما همشهریان است چون من در این زمینه شناخت و اطلاعات زیادی ندارم.
در ضمن از کسانیکه در نظرسنجی تغییر نام وبلاگ شرکت کردند کمال تشکر را دارم و انشاالله در اسرع وقت این کار را انجام میدهم، مثل اینکه بیشتر با نام گنجینه زاویه موافق بودند.
اکنون توجه شما را به چند عکس قدیمی زاویه در ادامه مطلب جلب میکنم. موفق باشید
عکس و فیلم هایی دارم که حیفم میاد بزارم تو وبلاگ! آخه دیدم همشهریان محترم بسیار عالی دانلود میکنن. دنبال یه راهی هستم تا جلوی این دانلود رو بگیرم، هرکی بتونه یه راه خوب برام معرفی کنه یه جایزه خوب داره.
یه چیز دیگه ای که هست از همشهریان محترم درخواست همکاری بیشتر را دارم، تاکنون عده ای به من گفتند عکسهای قدیمی یا فیلمی برای پخش داریم و میاریم ولی نیاوردند. لطفا در این زمینه کمک کنید. یک موضوع جدید به پیشنهاد یکی از بازدیدکنندگان محترم اضافه کردم با موضوع چهره های درخشان زاویه که امیدم فقط به شما همشهریان است چون من در این زمینه شناخت و اطلاعات زیادی ندارم.
در ضمن از کسانیکه در نظرسنجی تغییر نام وبلاگ شرکت کردند کمال تشکر را دارم و انشاالله در اسرع وقت این کار را انجام میدهم، مثل اینکه بیشتر با نام گنجینه زاویه موافق بودند.
اکنون توجه شما را به چند عکس قدیمی زاویه در ادامه مطلب جلب میکنم. موفق باشید
نماز ظهر عاشورا (دهه 70)
باز سازی خیابان ولیعصر زاویه (دهه 70)
دریاچه چاله محله (گل)
محله کودکی ام است،اکثر اوقات بیکاری من با بچه های محل در کنار این دریاچه گذشته. سمت راست این دریاچه یه زمین فوتبال خاکی بود. باغی بود، بیرون باغ درخت انار، توت و سنجد بود.
یادمه یه سری یکی از بچه ها سنگ انداخت بالای درخت تا سنجد بریزد، اما این سنگ نامرد به همراه چند سنجد از بالا اومد و خورد به سر من. خون خون خون ، دقیقا یادم نیست که اول دستمو گذاشتم رو سرم بعد گریه کردم یا اول گریه کردم بعد دستم رو گذاشتم رو سرم، خلاصه گریه کنان رفتم خونه.
یادش بخیر کودکی
۹۲/۱۰/۲۳